برای دیدن وبلاگ دوم من کلیک کنید بی وفا نیستی؟.
عشق نگار

تو را گم می‌کنم هر روز و پیدا می‌کنم هر شب

 

بدینسان، خواب‌ها را با تو زیبا می‌کنم هر شب

تبی این کاه را – چون کوه سنگین می‌کند – آنگاه

چه آتش‌ها که در این کوه بر پا می‌کنم هر شب

تماشایی است پیچ و تاب آتش، - ها ... خوشا بر من

که پیچ و تاب آتش را تماشا می‌کنم هر شب

مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست

چگونه با جنون خود مدارا می‌کنم هر شب

چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو

که این یخ کرده را از بی کسی «ها» می‌کنم هر شب

تمام سایه‌ها را می‌کِشم بر روزنه مهتاب

حضورم را ز چشم شهر حاشا می‌کنم هر شب

دلم فریاد می‌خواهد – ولی در انزوای خویش

چه بی آزار، با دیوار – نجوا می‌کنم هر شب

کجا دنبال مفهومی برای عشق می‌گردی؟

که من این واژه را تا صبح معنا می‌کنم هر شب




نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در تاريخ جمعه 12 اسفند 1390برچسب:, توسط علی اکبر |